خداااااااااااا
خدا من میدونم به حرفام هرچند خسته کننده یا تکراری گوش میدی
مگه نه؟نه؟
ولی چطور بگم؟با کدوم رو؟یادمه یبار پای سجادم نشسه بودم گله داشم میخواسم بگم خدا من چرا باید تنها باشم؟
همین که خواسم سرمو بلند کنم حرفامو بگم از اینکه وجودتو احساس کردم شرم کردم از اینکه وای بر من چرا که بامنی و من...
خدا چقد دلم واسه تعظیم کردن در مقابلت تنگ شده
چقد دلم واسه زمین گذاشتن سرم در روبروی تو تنگ شده
خدا؟تو میدونی وقتی دلم تنگ میشه وقتی دلگیر میشم از بی وفایی های این دنیا بهت پناه میارم
چطور جواب بی وفایی های منو با خوبییهات میدی؟؟؟؟؟؟
چرا؟تو دوسم داری؟
یا اینکه دیگه بهم اهمییت نمیدی؟میگی بذار ازم دور شه تا مستحق عذاب شه
خدا اینکارو نکنی......
پس کی دونه های اشکمو ببینه
من روت حساب کردم اگه بهم پشت کنی چجور زنده بمونم تو این دنیایی که کار مردماش پشت کردن به همه؟
نه.................نه.............معرفت داری تنهام نمیذاری
بذار تنهام بذارن همه ی آدما
همه ی کسایی که نبودنشون با عظمت تر از بودنهای پوچه............
توکه میدونی به جز آغوش تو جایی ندارم
خالی نمیشم,دیگه بستن چشام و داد زدن کمکم نمیکنه
دیگه گریه کردن خالیم نمیکنه
خدایا تو این دنیایی که خیانت,دورویی,بی حرمتی,توهین,دروغ,...عادی شده مواظبم باش
یا منو ببر پیشه خودت هرچند فاصلم با تو قدری زیاده که نمیشه اندازه کرد
ولی یا منو ببر یا بهم نیرویی بده که بتونم از پس اینا بر بیام بهم قوتی بده همه ی اینارو بشکنم
لاقل دنیای کوچیکه خودمو از اینا پاک کنم
خدای من دوستت دارم